نزدیک پنجره که شدم ، بارون گرفت ..حس کردم صدایی میاد ولی نه .. صدای هیچ کس نبود
چکید پایین یه قطره از روی بالکن
+ ببین صداش اومد!؟
- صدایی نبود ناز خانوم
+صدای هیچی نبود ؟! پس صدای تو که بام حرف میزنی چیه ؟!
- من صدام حسه که تو درکش میکنی ...
... افتاد پایین تر ... صدای بارون ....
+ داری میری؟!
جواب نداد
+ بازم چکید صداشو شنیدی؟!
- من تو حصارم برام فرقی نداره یه قطره دو قطره یا طوفان ...
+ میشه دلخوش بود ؟!
- حتی دلخوش هم نباش ..
... یه قطره دیگه ...
+ اون گلدون کناری رو یادته ؟!
- آرهههه . همون که رنگ گونه هاته ...
+ پژمرده شده .. بی آب ... فکر میکنی این قطره ها جون بش بده ؟!
- اره گلم . نازم ... این قطره های احساس آسمون چشما...
+ نگاهشون کردی ؟! دیدی چجوری تنگ و خاکستری شده ؟!
- بهار میاد ناز خانوم ، ولی
+ اگه بهار بیاد دلم میخواد ....
... بوی نم خاک میاد ...
- حرفاتو نخور ، نریز تو دلت ، محرم اسرار نیستم ؟!
+ وقتی دور میشی یه چیزی تو گلوم ...
- ببین ؛ من همیشه باهاتم . از اون بالا . حواسم بت هست ...
آخرین قطره افتاد
افتاد روی خاک سرد
صدای گریه بود
بوی حلوای قهوه ای روشن ...
برچسب : نویسنده : mbarbadrafte13a بازدید : 106